سخنرانى حضرت امام بزرگ در ديدار با جوانان دانشگاهى در دانشگاه قاهره

  • | چهارشنبه, 11 آذر, 1394
سخنرانى حضرت امام بزرگ در ديدار با جوانان دانشگاهى در دانشگاه قاهره

به نام خداوند بخشنده مهربان

به نام خدای مهربان و با سلام و صلوات بر خاتم انبیاء محمد (صلى الله عليه و سلم) و اهل بيت و اصحاب محمد (صلعم) مى فرستيم.

باعث افتخار وسرور است كه قبول دعوت كرديد تا با شما صحبت داشته باشم. و در دانشگاه باستانی و قدیمی خود حاضر شدید، دانشگاه قاهره که بسیاری از پیشگامان رنسانس مصر امروزی در علم و ادب وفرهنگ از آن فارغ تحصیل شدند و از همه مسئولين اين مجمع علمى از مدیران و اساتید محترم و دانشجویان و کارکنان گرامی نهایت تشکر و سپاس را دارم.

حاضران گرامی!

سخنانم در این جلسه برای اساتید محترم جنبه تکرار و تاكيد دارد، وقتى كه داشتم به موضوع سخرانى براي جوانان فكر مي كردم، مطالب مختلفی را پیش رویم دیدم، موضوعات مختلف و گوناکونی که نمی توان در یک جلسه سخرانی آنرا خلاصه کرد. آنوقت نمی دانستم از کجا شروع کنم، آيا درباره جوانان و مسئوليت شان به وطن؟ و يا از جوانان و مسئوليت پذیری آنان؟ و یا از حقوق جوانان بر بزرگان و دولت؟ و یا از جوانان و دانش؟ و یا جوانان با کار و تلاش؟ و یا جوانان و ایمان؟ و یا جوانان و بی دینی (آتئیزم)؟ و یا از جوانان و اخلاق و خلق پسندید؟ و یا از بی اعتنایی و بی تفاوتی جوانان صحبت كنم؟ و یا به مسائل دیگری که به سختی می توان آنرا در اولویت اول برای فهرست انتخاب کرد. در حقيقت همه مسائل مهم و با اهميت اند، و بايد درباره آنها با جوانان بطور واضح و صريح صحبت كنيم، به روش ريشه اى و فرهنگی متمدن، و مطابق با واقعیت و مشکلات كنونى و با توجه به وضع حالى و ضرورتهاى آن و آنچه از طریق بحران و تهدید بر كشور مصر در جریان است. سرانجام تصميم گرفتم که با شما درباره مقررات عمومی و چارچوبهای ثابت آن صحبتی داشته باشم. و فکر می کنم و اینکه می توانید با توجه به تجارب سازنده وغنی آنرا پر کنید. ولی در نخست قبل از اینکه سخنانم را در باره موضوع انتخاب شده آغاز کنم، به شما جوانان یادآور ميشوم كه آن گونه که باید هرگز غافل نكنيد از فرهنگ و تمدنتان که شما را از بقیه جوانان دنیا متمایز می کند و فراموش نکنید سرشت پاکتان که ریشه از اجدادتان از گذشته های خیلی دور به شما رسیده است. و یا تاریخ باستانی و قدیمی تان که شما را ساخته و شما از آن هستید. جوانان مصر!! در میان سایر جوانان جهان، وجود (تمدن فرهنگی) و تمدنی که در خون و رگهای شما جاریست، تمدن و فرهنگ مصریان باستان، تمىن مسيحيت در مصر و تمىن اسلامى و عربى،  فكر نمى كنم جوانان دیگر دارای چنین تنوع فرهنگی معین و تقسیمی در امتداد تاریخ باشند.

شما می گویدکه: جوانان سرتاسر جهان داری تاریخ و تمدن قدیم هستند، ولى من مى گویم: شما راست می گوید... ولی تفاوت اینجاست، شامل دو جزو است. اول: تمدنهاى همه جهان نوپا و نوین هستند ولی تمدن در مصر از قدیمی ترین تمدنهای جهان محسوب میشود. دیروز رئيس كليساهاى چین مرا در دفتر کارم ملاقات کردم و از ایشان سئوال كردم قديمى ترين تمدن در جهان کدام است؟ تمدن چین و یا تمدن مصر؟ بدون ترديد پاسخ داد: تمدن مصری قدیمی ترین تمدن جهان است. هر مصری با شنيدن اين كلام خورسند و شادمان، لرزشى احساس مى كند اما سرگردان نشدم. ولى از درد بزرگی که درون خودم حس کردم دلم بشدت گرفت، وقتي مقايسه كردم كه ما با اين تمدن قديمى وباستانى در جهان به كجا رسيدم و چین با این تمدن به کجا رسیده و ارزو می کردم ای کاش عکس این بود. این امر امکان پذیر بود اگر همه چیز به شکل صحیح پیش میرفت.

فرق دوم این است که: جوانان در فرهنگ و تمدنهای دیگر هیچ ارتباطی با میراث فرهنگی خود ندارند و با آن حالت به طرز متقاطع با ميراث خودند برخورد می کنند، و تمایلی از خود نشان نمی دهند که زبان میراث فرهنگی خود را بشناسد و یا با آن زبان صحبت کنند. این میراثهای فرهنگی گنج نهفته ایست که برای اشنایی سلوک و اخلاق اجدادمان در گذشته است. این فاصله که بطور اگاهانه میان میراث و معاصر بوجود آمده و باعث ایجاد نسلهای نوین شده است، تغیرات زمانى ومکانى در آن تاثیر زیادی داشته است که متعلق به عمیق ترین فلسفه اصول دانش و نمونه هاست، سپس اين نسلها همه گنجینه های علمی و شناخت میراث قرون وسطایی را از ذهن و حافظه خود پاک کردند. از باب انصاف و عدالت باید اعتراف کنیم که تمام انسانهاى جهان سپاسگزار و قدردان این تمدن مدرن غربی در زمینه فلسفه و اختراعات علمی، و آزادى انسان از قيد و بندهاى استبداد و ظلم وفساد باشيم. همچنان عدل و انصاف است که بگویم این تمدن يك بحران يا هرج و مرج به وجود آورده بود.

حاضران گرامی این مجلس!

تمدن اسلامی، اخرین تمدن شرقی بحساب می آید و تاثیر عمیقی در روح و ران ما گذاشته است که مانند یک مثلت متساوی اضلاع می باشد. و اضلاع آن عبارتند:

  1. وحی الهی
  2. ذهن منظم
  3. اخلاق...

اما وحى الهى، كه نقش بسيار مهمى در منظومه تمدن اسلامى دارد و قطب حامى و محافظ كننده را به عهده ميگیرد، و می تواند آنرا به قلب در جسد انسان تشبیه کرد. منظور ما از وحی در این تمدن متون قرآن کریم و متن سنت پیامبر اکرم (ص) است. متن  قرآن کریم که برای تصویب احکام مندرج و رویارویی با رفتارها، ارزشها و اخلاقها تفصیل شده است. ما میدانم که خداوند متعال خوستار آن است که ما متن های قرآن کریم را خط به خط خوانده و حفظ کنیم و آنرا در سینه نگهداریم تا روح این تمدن اسلامی در جنگهای پیشرفته استوار و راسخ باقی بماند. و تا روز رستاخیر آنرا زنده نگهداریم. و اگر ملتهای دیگر به آنچه که در تمدن اسلامی اتفاق افتاده است، به بخشی از تاریخ تبدیل شده است... پس از آن عقل با تمام تدبیر و اندیش و ابزارهای مورد نيازش (تجهیزات) به علم ومعرفت مرتبط است و به عنوان نماینده اساسی در این تمدن که بر "وحی الهی" تکیه بر پایه متون قرآن و سنت وضع شده است. وقرآن كريم بر اساس آنست و بر آن كاملا تكيه مى كند در سخنرانی با مردم و برآورد هزینه ها و احکام قانون در تعاليم اسلامى، جایگاه ذهن در قرآن کریم معلوم و مشخص شده است. جوهر ذهن وفکر در بیش از 120 بار در قرآن کریم ذکر شده و واژگان تکرار شده برای جلب توجه مانند: عقلانى شد (عاقل شدن - درك درست از موضوعات) آموزش دهندگان (آموزش دادن معارف و دانشهاى مختلف) و دور انديشها (درباره اى آن امر انديشيد و عواقب آنرا در نظر گرفت) و متفکران (در آن چيز انديشيد و تأمل كرد) و نگریستند (ملاحظه، مشاهده، ديد، نگاه، نظاره کردن) و گوش دادن با تمرکز (سخن را با دقت گوش کردن) و سياستمدار و حقوقدانان (صاحب نظر در مسايل سياسي و ...، عالم دين، دين شناس) و غيره،،

این امر نیز به عنوان تفاوت اساسى بين منزلت علم بمعنی یقین که صحیح میباشد، و منزلت شك و ترديد و مردّد شد، و به همین ترتیب خداوند فرموده است﴿وَمَا لَهُم بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِن يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا * فَأَعْرِضْ عَن مَّن تَوَلَّى عَن ذِكْرِنَا وَلَمْ يُرِدْ إِلَّا الْحَيَاةَ الدُّنْيَا- و ایشان را به آن علمى نيست، جز از پندار پیروي نمیکنند و بی گمان پندار از حقیقت را به بار نمی آورد* پس از کسی که از یاد ما دل میگرداند و جز زندگانی دنیا را نمیخواهد﴾{النجم: 28-29}.

اما ركن اخلاق در تمدن اسلامي به دو مورد آن اكتفا مى كنيم:

اول: اينكه اخلاق در اسلام ثابت است، يعني با غرایز شخصی افراد و مصالحاشان جا به جا و یا تغیر نمی کند. و نميتوان با منطق به قدرت و حاکمیت دست پیدا کرد. اینکه بر ما واجب است كه اخلاقی شناختی در فرهنگ و تمدن های دیگر بنا نهاده بطورى که تا نخاع به آن وابسته باشند. از اين رو ممكن نيست كه مسلمانان از دیگران دزدی و یا کشتار و قتل را توجیه کنند. همچنان فلسفه اخلاقی در اسلام از ارزشهای نسبى برخوردار نیست، و اصل میکیافیلی را نمی شناسد و نه با ارزشهای منحرفی که با ذهن مستبدان هست ارتباطی دارد، که باعث درد و رنج انسان امروزی شود.

دوم: عبادت خداوند در تمدن اسلامی در سرمشق آن قرار دارد. یعنی تعالیم اسلامی مانند: نماز و روزه برای مثال، هیچ جایگزینی برای اخلاق نیست حتی اگر به جایگاه و منزلت بالایی رسيد. عبادت کردن بی معناست اگر به اصول اخلاقی پایند نباشد. در این رابط پیامبر اکرم (ص) فرموده است: وقتی شما در روز روزه می گیرید و در شب نماز برپا می کنید، ولى همسايگان خود را دشنام می دهید جای چنین شخصی در جهنم خدا میباشد. وگفته اند: فلانى صلوات واجب را نماز مى خواند و با لقمه ها صدقه مى دهد، ديگران آزار نمى كند. ايشان گفت: او را در بهشت ميباشد". ودر مورد ديگر گفت:" آیا كاملترين مؤمنان را به شما معرفی نكنم؟ بهترین شما كسانی هستند كه از اخلاق بهتری برخوردار باشند".

جواناني كه تصور دارند اسلام با تمام مشخصه آن در مساجد محدود میشود اشتباه هستند، بلكه فراتر از آن است، آنان براى انتقاد و زخم زبان زدن به همكاران و دوستان خود آزاد هستند، و آنان با بقيه خلق خداوند متفاوتند، آنان بايد بخوبى قانون نبوى را در رابطه با اخلاق و عبادت به درستی درك كنند، تا ايمانشان را از دست ندهند وبه آنچه که بودن برگردن، مانند زنيست كه زبانش او را به قهر جهنم خواهد برد و در راهى تيره و تاريك قرار خواهد داد.

Print
Tags:
Rate this article:
No rating

Please login or register to post comments.