آنها (افراطيون) مدعيان دروغينن وما اصلاح كنندهاى را ستينيم

1

  • | ﺳﻪشنبه, 18 خرداد, 1395

•    خلافت در لغت جانيشن ست  از بيش ا ز او ميگرداند بعد از خود را خليفه  
•    خليفه در لغت جانشین، او( حاكم فعلى ، جانيشين خود ساخته حاكم بعدى را، تاخليفه باشد بعداز او ، اين عمل  در لغة  بنام استخلاف است .
•    ودر اصطلاح اين سياست دنيا گردانيدن  بندگان به شريعت خداوندتعالى" جل جلاله "است
•    از اولويت خلافت واهم اش همانا سياست دنيابه دين است وحفاظت دين ومراعات  آن .
آن زمانيكه  ادعى نمو ديك شخص كه او ايستاده شده بحيث خليفه واهتمام ننمو دبه بر پائى امر خليفه، نيست اومگر دروغگوى شرارت پيشه .
•    پس خلافت در اسلام  يك نظام  سياسى نيست به خودى  خود ، وهر آئينه ضمن ان، اما محتوای آن را حتی بدون نام جانشینی در نظر گرفته شده است.
•    لفظ خليفه در لغت اطلاق واستعمال ميشود  برهر حاكمى كه  مي آيد پس از سابق بر او ، در اصطلاح اطلاق  نمي شود مگر بر آن كسيكه جا نيشين پيغمبر "صلي الله عليه وسلم" در سياست دنيا ودين است .    
•    روايت نموده ترمذى  در سسنن خود  وهمچنان نسائى وابو داود واحمد درمسند خود بالفاظ  نزديك ومشابه  اين حديث پيغمبر "صلى الله عليه وآله وسلم " "خلافت در امت من سى سال است  بعدا زآن  پادشاهيست " واين مدت اكمال خلافت راشده  ابي بكر وعمر بن الخطاب وعثمان وعلي بن أبي طالب والحسن بن علي رضي الله عنهم أجمعين ، پس تمام   نظامهاى حاكم  كه امداست بعداز ايشان هر آئينه بوده  آن ن ظام   بمعناى اصطلاحى كلمه پادشاه وسلطان نه آن خلافت دينى از  رسول الله " صلى الله عليه وآله وسلم" وهر آئينه ميناميدن امراء بعد از اين مدت حكومتهاى خود را باسم خلافت واعتبار ميدادن  معناوى لغوىرا چون ايشان جانيشن بودن از پيشنيان خود در حكومت دارى .

 

Print

Please login or register to post comments.