زمانی که سربازان یهودی به روستا حمله كردند، با مسلسل به خانهها شلیک کردند، و بسیاری از ساکنان آن کشته شدند، سپس بقیه اهالی روستا را در یک مکان جمع کردند و آنها را با خونسردی کشتند، و حرمت و کرامت اجسادشان را زیر پا گذاشتند، در حالی که تعدادی از زنان در معرض هتک حرمت و تجاوز قرار گرفتند، سپس کشته شدند. "فهیم زیدان" که در آن زمان دوازده ساله بود درباره چگونگی کشته شدن خانوادهاش میگوید: ما را یکی یکی بیرون آوردند، و پیرمردی را به ضرب گلوله کشتند, و وقتی یکی از دخترانش گریه کرد، او را هم کشتند، سپس برادرم محمد را احضار کردند، و او را جلوی چشممان کشتند، و وقتی مادرم فریاد میزد در حالی که خواهر نوزاد ام خضره در آغوشش بود، او را هم کشتند".